لکه دار شدن دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن ادامه... دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن تصویر لکه دار شدن فرهنگ فارسی عمید
لکه دار شدن(سَ زَ دَ) لکه دار شدن عرض و نام و ناموس و جز آن از کسی، به تهمتی یا ارتکابی زشت مشهور شدن ادامه... لکه دار شدن عرض و نام و ناموس و جز آن از کسی، به تهمتی یا ارتکابی زشت مشهور شدن لغت نامه دهخدا
لکه دار شدن لکه دار شدن عرض و نام و ناموس و جز آن از کسی، به تهمتی یا ارتکابی زشت مشهور شدن ادامه... لکه دار شدن عرض و نام و ناموس و جز آن از کسی، به تهمتی یا ارتکابی زشت مشهور شدن فرهنگ لغت هوشیار